دانلود قسمت نهم سریال پایتخت ۷ + تماشای فیلم واکنش وزیر فرهنگ به لغو کنسرت حامد همایون در کرمان + ویدئو دانلود قسمت هشتم سریال پایتخت ۷ + تماشای فیلم خبرنگار ایسنا درگذشت قائم‌مقام سیما: مردم در سال ۱۴۰۴ منتظر سریال‌های خوبی در تلویزیون باشند تهیه‌کننده صاحب‌نام رادیو درگذشت جدول پخش فیلم‌های سینمایی امروز تلویزیون اعلام شد (۱۱ فروردین ۱۴۰۴) دانلود قسمت هفتم سریال پایتخت ۷ + تماشای فیلم دانلود قسمت ششم سریال پایتخت ۷ + تماشای فیلم کدام فیلم‌های سینما در هفته اول نوروز ۱۴۰۴ پرفروش شدند؟ جدول پخش فیلم‌های سینمایی امروز تلویزیون اعلام شد (۹ فروردین ۱۴۰۴) برگزاری رویداد نورنما، تلفیقی شگفت انگیز از نور، نمایش و نوا در شب عید فطر شورِ سرود در پاتوق‌های مشهد؛ هنرمندان شهر را نوروزی می‌کنند هنرمندان مشهدی در ایام نوروز شهر را به صحنه نمایش تبدیل می‌کنند ماجرای کلیپ جنجالی سهراب پاکزاد که منجر به بازداشت و توقیف صفحاتش شد + فیلم حواشی «پایتخت ۷» | صداوسیما تبلیغات تلویزیونی خرید و فروش طلا را ممنوع کرد برنامه امروز فیلم‌های سینمایی تلویزیون (۸ فروردین ۱۴۰۴) دانلود قسمت چهارم سریال پایتخت ۷ + تماشای فیلم بیانیه خانه مطبوعات و رسانه‌های خراسان رضوی به مناسبت «روز جهانی قدس» نگاهی به تاریخچه تئاتر در ایران | از آغاز تا افق‌های نو در عرصه هنر
سرخط خبرها

کارتون | وقتی بازی «تراژدی» می‌شود!

  • کد خبر: ۷۱۹۸۴
  • ۰۵ تير ۱۴۰۰ - ۱۲:۳۸
کارتون | وقتی بازی «تراژدی» می‌شود!
کارتونیست معروف آمریکایی «جف کوتربا» در تازه‌ترین اثرش کودکی را تصویر کرده است که مشتاق و خندان پشت شیشه پنجره ایستاده است و از مادرش دارد می‌پرسد: «مامان گوش کن! دارن آتیش‌بازی می‌کنن؟» و به بیرون اشاره می‌کند. بیرون پنجره صدای بنگ‌بنگ و تاپ‌تاپ می‌آید. مادر خوب می‌داند این صدای آتش‌بازی نیست و صدای تیراندازی است.

امیرمنصور رحیمیان | شهرآرانیوز - تصور کنید شب است و شما در رختخواب خود خوابیده‌اید. چند دقیقه قبل از اینکه به خواب بروید، ناگهان صدایی شبیه به انفجار را از دوردست می‌شنوید. اولین چیزی که به ذهنتان می‌رسد و بی‌معطلی به زبانتان می‌آید، این است که لابد جایی منفجر شده است یا صدای تیراندازی است. ولی برای یک نوع از آدم‌ها اوضاع قدری فرق می‌کند؛ نوعی که هنوز به جهان و اتفاقات روزمره آن خوش‌بین هستند. آن‌ها تنها مخلوقاتی هستند که هر صدای انفجاری را فشفشه‌بازی درنظر می‌گیرند و هر صدای فریادی در گوششان فریاد شادمانه است. نوعی که هنوز سن‌وسالشان زیاد نیست و هنوز با سازوکار دنیا آشنا نیستند.

 

بچه‌ها تا یک سنی به هرآنچه اتفاق می‌افتد، از زاویه بازی و سرگرمی نگاه می‌کنند و باورشان نمی‌شود که بزرگ‌ترهایشان دنیا را به جای خطرناک و بی‌رحمی تبدیل کرده‌اند. انگار سازوکار جهان به این‌گونه است که تا وقتی آدم با آن سر جنگ نداشته باشد، او هم روی خوشش را نشان می‌دهد. کودکان تنها موجوداتی هستند که با دیدن یک بی‌خانمان گوشه خیابان یا آدم‌هایی از این دست، فکر می‌کنند آن آدم مجبور نیست آن‌طور زندگی کند و دارد شکل جدیدی از زیستن را به بقیه نشان می‌دهد یا هر نوع زندگی کردن که در تعاریف بزرگ‌تر‌ها، ناهنجاری اجتماعی به حساب می‌آید، در نگاه آن‌ها شکلی بدیع از بازی است. برای همین است که از بین رفتن کودکان در بازی‌های جنگی آدم‌بزرگ‌ها، دردناک است.

 

برای این دردناک است که جهان، چند نفر را که هنوز بد بودن را یاد نگرفته‌اند، از دست می‌دهد. ولی همه‌چیز از زمانی شروع می‌شود که به قول معروف بچه بتواند دست چپش را از راست تمیز دهد. وقتی کودکان به سنی می‌رسند که باید چیز‌هایی را یاد بگیرند و به همین منظور هم باید به مدرسه بروند، آنجاست که طی فرایندی ازقبل برنامه‌ریزی‌شده، با سیاست‌های کلی آدم‌بزرگ‌ها آشنا می‌شوند. کودکی که تا دیروز نگاهش به دنیا طور دیگری بود، امروز تحت آموزش بزرگ‌تر‌ها می‌فهمد که به کدام بخش از جهان باید روی خوش نشان داد و با کدام بخشش باید دشمن بود. برای بچه‌ای که تا دیروز فرق آتش‌بازی و صدای گلوله را تشخیص نمی‌داد، امروز فرق صدای سلاح‌های مختلف را تشریح می‌کنند.


از آدم‌هایی که به معنی واقعی کلمه بی‌گناه هستند و هرکدامشان هم نگاه خودشان را درباره جهان دارند، چند نفر را با یک نوع تفکر درست می‌کنند. کسانی که وقتی بزرگ‌تر می‌شوند، هر کسی که با تفکراتشان در تقابل قرار بگیرد، دشمن می‌پندارند. کسانی که به‌سادگی تبدیل به سلاح‌هایی متحرک می‌شوند. نمونه این نوع از سلاح‌ها هم کم نیستند. در آمریکا تا پایان دوران آموزش هم صبر نمی‌کنند. در این کشور به‌خاطر آزادی حمل اسلحه، هر روز از این قبیل اتفاقات زیاد می‌افتد. اتفاقاتی که در بیشتر مواقع با کشته شدن چند کودک و نوجوان، تبدیل به یک تراژدی دردناک می‌شود. تازه‌ترین اثر کارتونیست معروف آمریکایی «جف کوتربا» به همین موضوع اشاره می‌کند. او در این اثر کودکی را تصویر کرده است که مشتاق و خندان پشت شیشه پنجره ایستاده است و از مادرش دارد می‌پرسد: «مامان گوش کن! دارن آتیش‌بازی می‌کنن؟» و به بیرون اشاره می‌کند. بیرون پنجره صدای بنگ‌بنگ و تاپ‌تاپ می‌آید. مادر خوب می‌داند این صدای آتش‌بازی نیست و صدای تیراندازی است.


مات و مبهوت به کودک نگاه می‌کند و در خیالش به او پاسخ می‌دهد: «امیدوارم که این‌طور باشد...» روی صفحه رایانه جلوی مادر، خبری از «خشونت مسلحانه» دیده می‌شود و همه می‌دانیم که این آتش‌بازی هیچ نشانه‌ای در آسمان ندارد. آتش‌بازی‌ای که نتیجه‌اش هم مثل وقوعش، تاریک است. درست مانندهمان پشت پنجره‌ای که کودک شادمان جلویش ایستاده است.

 

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->